فرانسیس کریک را حتی اگر نشناسید، احتمالاً اسمش به گوشتان آشنا میآید و شاید یادآور خاطرهای از کتابهای دبیرستان باشد.
فرانسیس کریک کسی بود که در سال ۱۹۵۳ با همکاری جیمز واتسون و موریس ویلکینز ساختار ملکولی DNA را کشف کرد و به خاطر این کشف جایزهی نوبل فیزیولوژی را با آن دو شریک شد.
اما پس از کشف ساختار DNA، کریک باقی عمر خود را در نقش دانشمند علوم اعصاب سپری کرد و به مطالعه و تحقیق راجع به نوروبیولوژی و مقولهی «آگاهی» پرداخت.
کتاب «فرضیهی شگفتانگیز» (The Astonishing Hypothesis)، خلاصه و ماحصلی از کاوشهای کریک در باب مسئلهی آگاهی است. او نگارش این کتاب را ۱۰ سال قبل از مرگ خود، در سال ۱۹۹۴ به پایان رساند.
فرضیهی شگفتانگیز در حقیقت اینست: «فعالیتهای ذهنی فرد تماماً از رفتار سلولهای عصبی، سلولهای گلیال (سلول حمایتی عصبی) و اتمها، یونها و ملکولهایی نشأت میگیرند که آنها را تشکیل داده و بر آنها اثر میگذارند.»
شاید این گفته اکنون برای خیلیها بدیهی به نظر برسد، اما کریک کسی بود که برای اولین بار از همگان خواست تا به جای سپردن بحث آگاهی به دست فلاسفه، آن را از نظر علمی نیز بررسی کنند، چنانکه در ادامهی عنوان کتابش هم آورده: «پژوهش علمی به دنبال روح»
البته کریک در این کتاب به بررسی تمام ابعاد آگاهی نمیپردازد و ترجیح میدهد تا با معطوف کردن توجه خود به سیستم بینایی ابتدایی، به جای گمانهزنی راجع به کلیت ماجرا، موضوع را به صورت جزئی بررسی کند. با اینکه از زمان انتشار این کتاب سالها گذشته است، مطالب کتاب قدیمی و تاریخگذشته به نظر نمیرسد و یک کتاب «عامهپسند علمی» محسوب میشود.
ترجمهی این کتاب در حال حاضر توسط نشر مازیار منتشر شده و در بازار موجود است.
پزشک عمومی، شاغل در حوزهی علوم داده
پست قبلی
پست بعدی